جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
نگاهی به کتاب «ایده فرهنگ»
« ...فرهنگ به مثابه هنر میتواند پیامآورِ هستیِ اجتماعی نوینی باشد. اما، اینجا دوری عجیب روی مینماید، زیرا هنر بیاین دگرگونی اجتماعی خود به خطر میافتد(ص۵۱)........ فرهنگ چون یک انگاره، در چهار پله از بحران تاریخی سر میرسد: آنگاه که تنها بدیلِ آشکار در برابر جامعه به تباهی افتاره میگردد؛ آن زمان که پیداست بیدگرگونی اجتماعیِ ژرف، فرهنگ به مثابه هنر و زندگی والا هرگز دست نخواهد آمد؛ هنگامی که تعبیری میشود برای آن گروه یا مردمی که جویای رهایی سیاسی خویشاند؛ و سرانجام، آن دم که امپریالیسم وادار به آن میشود تا شیوه زندگی کسانی را که خوار شمرده بپذیرد(ص۵۳)........
فرهنگ را میتوان با اندکی سهلنگری در حکم همتافتی از ارزشها، رسوم، باورها و شیوههایی پنداشت که روش زندگی گروهی خاص را پیریزی میکنند(ص۶۸)........ در نگرشی دیگر، فرهنگ دانشی است نهفته در جهان که در سایه آن آدمیان به بحث پیرامون راههای مناسبِ کنش ورزیدن در وضعیتهای خاص میپردازند. همانند فرونسیسِ ارسطویی، این بیشتر دانش عملی است تا آگاهی از چرایی، همچون شماری دریافتهای ضمنی یا رهنمودهای کاراندیشانه که درست نقطه مقابلِ ترسیم نظری واقعیت هستند(ص۶۹)........ فرهنگ والا، درست همانند دیگرِ اشکالِ پرنفوذ قدرت، خود را در قالب متقاعدسازیِ اخلاقی نشان میدهد. یکی از کارکردهای آن ایجاد طریقی است برای نظام حاکم که بتواند برای خود در سنگ، نوشته و صدا هویتی بسازد، و تأثیر آن نیز به اشاره فهماندن و الهام بخشیدن است(۹۹)........ اینجا، فرهنگ میتواند یک نیروی سیاسی دگرگونکننده باشد، آن هم بر بستری از بقایای بر جای مانده از جنبشی تندرو در روزگار مدرن با چشمگیرترین کامیابیها(ص۱۱۲)........ آنچه فرهنگ را بیدرنگ در دستورِ کار عصر ما جای میداد بیگمان صنعت فرهنگ بود ــ این نکته که در روند تحولات تاریخیِ پس از جنگ، فرهنگ به گونهای وسیع در فراشد کلی تولید کالایی محصور میماند(ص۱۹۹).» به راستی فرهنگ کدام یک از این تعابیر است؟ آیا میدانیم اگر تمامی اینها و بسیاری از تعاریف دیگر را بپذیریم، چه بسا به معانی و کارکردهایی یکسر متناقض برای کلمه فرهنگ برسیم؟!
آیا این تنها فرهنگ است که این چندگانگی ــ یا به تعبیری تبهگنی (degeneration)ــ را در خود بازمینماید، و دیگرِ واژهها چنین نبوده ونخواهند بود؟ این هفت تکه از کتاب ایده فرهنگ فقط نمایانگر پارهای کوتاه از منازعات و مجادلاتِ فرهنگاند و چه بسا ناخواسته حاکی از این نکته باشند که جستوجوی معنای یک واژه پیش از هر چیز به گونهای کثرت راه میدهد که نتیجه آن بیگمان پیگیریِ رشتهای بیپایان از سرنخها یا اشارهها ــ و شاید نه فقط معانی ــ است: رشتهای که خود نیز در هر مقطع از بحث همچون یک تافته یا آمیزهای از رخدادها، فراشدها (سرگذشتها)، اندیشهها و گفتمانها نمودار میگردد. اثری چنین موجز و مختصر، بیشک، نمیتواند در این راه به تمامی حق مطلب را ادا کند و گمان میرود پیوسته به آثار و پژوهشهای بیشتری در این قلمرو نیاز باشد، چه در حوزهای که گردآوری و تألیف را سرمشق قرار میدهد و چه عرصهای که فلسفیدن و پرسشگری رادیکال را در پیش میگیرد. فرهنگ به عنوان فصل مشترک بسیاری مقولهها و گفتمانها به بهترین شکل بیانگر امکان بیپایانِ آفرینش معنا یا معانی در زبان و فراگردهای مربوط به آن است و از سوی دیگر حوزهای است مدام دگرگونشونده از بحث پیوامون پدیدارهای بیشمار فردی و اجتماعی. از این رو، میتوان روال بررسی و پژوهش در این کتاب و آثار مشابه را یکی از سرمشقهای عمده برای تحقیق در شناخت واژهها و معانی آنها قلمداد نمود. امید میرود، مطالعه چنین آثاری راهگشای بررسیهایی مشابه در قلمروی پژوهش فرهنگی در ایران نیز گردند.
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید