پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مطلع دوم


ای لب و خالت بهم طوطی و هندوستان    پیش جمالت منم هندوی جان بر میان
از رخ و زلف تو رست در دل من آبنوس    وز لب و خال تو گشت دیده‌ی من آبدان
ابرش خورشید را ناخنه آمد ز رشک    تا تو به شب رنگ حسن تاخته‌ای در جهان
رو که ز عکس لبت خوشه‌ی پروین شده است    خوشه‌ی خرمای تر بر طبق آسمان
صبر من از بی‌دلی است از تو که مجروح را    چاره ز بی‌مرهمی است سوختن پرنیان
با همه کزاد نیست یک سر مویم ز تو    نیست تو را از وفا بر سر موئی نشان
گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد    در همه عالم منم موی شکاف از زبان
طبع چو خاقانیی بسته‌ی سودا مدار    بشکن صفراتی او ز آن لب چون ناردان
عهد کهن تازه کن کو سخنان تازه کرد    خاصه ثنای ملک کرد ضمیرش ضمان
ناصر ملت طراز، قاهر بدعت گداز    شاه خلیفه پناه خسرو سلطان نشان


همچنین مشاهده کنید