دوشنبه, ۱۰ مهر, ۱۴۰۲ / 2 October, 2023
مجله ویستا
گو جان ستان از من که من تن در بلای او دهم
|
همچنین مشاهده کنید
- کاری مکن که رخصت آه سحر دهم
- برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم
- الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش
- غمزهی او حشر فتنه به هر جا ببرد
- مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
- بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
- بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه
- پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
- ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
- بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
- چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم
- تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
- شد یار به اغیار دل آزار مصاحب
- آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید
- ما را به سوی خود خم موی تو میکشد
- چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری
- کجا در بزم او جای چو من دیوانهای باشد
- کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
- بتان که اهل تعلق به قید شان بندند
- جانا چه واقعست بگو تا چه کردهایم