یکشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۲ / 10 December, 2023
مجله ویستا
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
|
همچنین مشاهده کنید
- نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
- ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
- ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
- در دل همان محبت پیشینه باقی است
- با جوانی چند در عین وفا میبینمش
- پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد
- بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- غمزهی او حشر فتنه به هر جا ببرد
- وصلم میسر است ولی بر مراد نیست
- منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
- ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
- خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
- هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد
- منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
- مستغنی است از همه عالم گدای عشق
- شد یار به اغیار دل آزار مصاحب
- عزلت ما شده سر تاسر دنیا مشهور
- گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
- هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران
- تا قسمتم ز میکدهی آرزوی کیست