پنجشنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۱ / 19 May, 2022
مجله ویستا
ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم
|
همچنین مشاهده کنید
- که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
- گر دیده به دریوزهی دیدار نیاید
- مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
- منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
- باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست
- خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای
- کس نزد هرگز در غمخانهی اهل وفا
- ز عشق من به تو اغیار بدگمان شدهاند
- کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
- گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
- گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
- تو زمن پرس قدر روز وصال
- من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنم
- شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
- شکل مستانه و انکار شرابش نگرید
- چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
- ز کار بستهی ما عقدهی حرمان که بگشاید
- چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
- بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
- در راه عشق با دل شیدا فتادهایم