چهارشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۲ / 4 October, 2023
مجله ویستا
مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
|
همچنین مشاهده کنید
- باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
- به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
- مرغ ما دوش سرایندهی بستانی بود
- تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
- قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست
- کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد
- اینست کزو رخنه به کاشانهی من شد
- باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
- خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
- قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
- کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد
- انجام حسن او شد پایان عشق من هم
- میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست
- بکش زارم چه دایم حرف از آزار میگویی
- خرم دل آن کس که ز بستان تو آید
- در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
- خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده
- که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
- دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
- با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود