چهارشنبه, ۸ آذر, ۱۴۰۲ / 29 November, 2023
مجله ویستا
دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
|
همچنین مشاهده کنید
- ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند
- شکل مستانه و انکار شرابش نگرید
- طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
- چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نازم کن
- میروم نزدیک و حال خویش میگویم به او
- بازم غم بیهوده به همخانگی آمد
- یک بار نباشد که نیازردهام از تو
- با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود
- ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب
- سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید
- شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود
- سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
- در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
- شدهام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
- بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید
- لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
- من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن
- تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
- چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد