چهارشنبه, ۴ خرداد, ۱۴۰۱ / 25 May, 2022
مجله ویستا
آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
|
همچنین مشاهده کنید
- آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست
- زینسان که تند میگذرد خوشخرام من
- در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
- در ماندهام به درد دل بی علاج خویش
- چون طفل اشک پرده در راز نیستم
- ز پیش دیده تا جانان من رفت
- وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
- میان مردمانم خوار کردی عزت من کو
- دوش اندک شکوهای از یار میبایست کرد
- نرخ بالا کن متاع غمزهی غماز را
- بسیار گرم پیش منه در هلاک ما
- از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
- تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
- بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
- مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
- عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
- مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد
- تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
- هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران
- به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد