چهارشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۲ / 4 October, 2023
مجله ویستا
چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود
|
همچنین مشاهده کنید
- تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
- کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
- لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
- ز کوی آن پری دیوانه رفتم
- سد حیف از محبت بیش از قیاس ما
- قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
- چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست
- مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
- ملک دل را سپه ناز به یغما آمد
- این دل که دوستی به تو خون خواره میکند
- چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
- ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
- شدهام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
- تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
- مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
- کاری مکن که رخصت آه سحر دهم
- دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
- از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
- ز پیش دیده تا جانان من رفت
- چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم