شنبه, ۱ مهر, ۱۴۰۲ / 23 September, 2023
مجله ویستا
به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد
|
همچنین مشاهده کنید
- میان مردمانم خوار کردی عزت من کو
- لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
- بکش زارم چه دایم حرف از آزار میگویی
- با جوانی چند در عین وفا میبینمش
- اسیر جلوهی هر حسن عشقبازی هست
- در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
- که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
- نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
- پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
- خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
- ای دل به بند دوری او جاودانه باش
- گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مانده
- آه شراره بارم کان از درون برآمد
- جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم
- جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
- سبوی بادهای گویا به هر پیمانهای خوردی
- هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد
- خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
- ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
- آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود