چهارشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۲ / 4 October, 2023
مجله ویستا
خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد
|
همچنین مشاهده کنید
- با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود
- دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
- دوش اندک شکوهای از یار میبایست کرد
- مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
- امروز ناز را به نیازم نظر نبود
- من و از دور تماشای گلستان کسی
- قلب سپه ماست به یک حمله شکسته
- سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید
- چون طفل اشک پرده در راز نیستم
- ای قامت تو جلوه ده شیوههای حسن
- ما اجنبی ز قاعدهی کار عالمیم
- تو خون به کاسهی من کن که غیرتاب ندارد
- ای دل به بند دوری او جاودانه باش
- من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی
- یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
- شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
- غلام عشق حاشا کز جفای یار بگریزد
- به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد
- کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن گرید
- ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو