دوشنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۲ / 5 June, 2023
مجله ویستا
قصهی می خوردن شبها و گشت ماهتاب
|
همچنین مشاهده کنید
- بتان که اهل تعلق به قید شان بندند
- جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد
- آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد
- به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن
- ز کار بستهی ما عقدهی حرمان که بگشاید
- من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
- اینست کزو رخنه به کاشانهی من شد
- خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
- ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
- تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
- قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست
- سد خانهی دین سوخت به هر رهگذر از تو
- خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است
- مردمی فرموده جا در چشم گریان کردهای
- مرا زد راه عشق خردسالی
- در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
- عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
- هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران
- منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
- بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است