چهارشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۲ / 4 October, 2023
مجله ویستا
قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست
|
همچنین مشاهده کنید
- به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد
- عشق کو تا شحنهی حسرت به زندانم کشد
- نوبهار آمد ولی بیدوستان در بوستان
- آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
- من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم
- پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
- مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
- بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- در راه عشق با دل شیدا فتادهایم
- چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
- شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
- از نظر افتادهی یاریم مدتها شدست
- آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست
- با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو
- هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد
- در آغاز محبت گر وفا کردی چه میکردم
- ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
- اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن
- خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد
- بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست