سه شنبه, ۲۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 18 June, 2024
مجله ویستا

نمونه‌ای از نفثةالمصدور (۲)


دليرانى که روز هيجا (که جز از نقد روان اندر سر آن رسته ناروان باشد) اَيْن المُجاهِدوُنا گفتندي، اَيْنَ المَفَرْ گويان، شيرانى که.
مَتَرَسِلين اِليَ الْحُتُوفِ کَاَنَّما بَيْنَ‌الحُتُوفِ وَ بَيْنَهُم اَرْحامٌ
صفت ايشان بودى گريزگاه جويان (درين قرينه و جملهٔ پيش از او دو فعل بدون قرينه حذف شده است)، زهى عارا که زهى در مقام مرامات از کمان باز نگرفتند! و زار کارا که در صف کارزار لحظه‌اى به محامات باز نه ايستادند (در اصل: نه ايستاده به صيغهٔ وصفى - و غلط مى‌نمود به قياس ساير کتاب تصحيح شد).
روزگارتيرک کيشان نبود همچنان با کيش مى‌انداختند (۱)
(۱) . بعد از اين بيت دو سطر عربى که حکايت تفرقهٔ سپاهيان است بدون استدلالى در ضمن مثل: (تفرقوا ايدى سبا) از خود آورده است که حذف شده (ص ۷۵).
افسوس که به نامردى و ناجوانمردى سور و بار وى ملت و سوار ميدان سلطنت، بانى اساس جهانبانى و مُض‌حِّکِ ثغور مسلماني، که از نهيب او زهره در دل خاکساران آتش (ظ: آتشى يمنى سزاوار آتش دوزخ، و براى جمع اضداد اين کلمه را با وجود عدم بلاغتش آورده است) آب مى‌شد، به باد بردادند.
هرگز درنگ او به زمينى دو شب نبود تا او قرار گرد جهان بيقرار شد
فَتى ماتَ بَيْن‌الضرب و الطَّعنِ مَيتَة يَقُوم مُقام‌َالنَصْر اذْفَتُه النَصْر
تَرَدى يثابَ المَوْتِ حُمراً فَما اَتى لَهُ الَّيل الاّ وَهْيِ مِنْ سُنْدُسِ خَضْرِ
آفتاب بود که جهان تاريک را روشن کرد پس به غروب محجوب شد، نى سحاب بود که خشکسال فتنهٔ زمين را سيراب گردانيد پس بساط درنورديد، شمع مجلس سلطنت بود برافروخت پس بسوخت، گل بستان شاهى بود باز خنديد پس بيژمرد، بخت خفتهٔ اهل اسلام بود بيدار گشت پس بخفت. چرخ آشفته بود بياراميد پس برآشفت، مسيح بود جهان مرده را زنده گردانيد پس به افلاک رفت، کيخسرو بود از چينيان انتقام کشيد و در مغاک رفت!
چه مى‌گويم و از تَعَسّف چه مى‌جويم؟ نور ديدهٔ سلطنت بود چراغ‌وار آخر کار شعله برآورد و بمرد. نى‌نى بانى اسلام بود بَدَاَ غَريباً و عَاد غَريباً ... اين حسرت نه از آن جمله است که به زارى و نوحه‌گرى داد آن توان داد، آسمان در اين ماتم کبود جامهٔ تمامست، زمين در اين مصيبت خاک بر سر تمام است. شفق برسم اندوه‌زدگان رخسار به خون دل شسته است، ستاره بر عادت مصيبت رسيدگان بر خاکستر نشسته است، صبح در اين واقعهٔ هايل اگر جامه دريده است صادق است، ماه دراين حادثهٔ مشکل اگر رخ به ناخن خراشيده است به حق است، سنگين دلاکوه که اين خبر سهمگين بشنيد و سر ننهاد، سردمهرا روز که اين نعْى جانسوز بدو رسيد و فرو نايستاد، سحاب درين غم اگر به‌جاى آب خون بارد به‌جاى خود است، دريا درين ماتم اگر کف بر سر آرد رواست، آفتاب را مهر چون شايد خواند که بعد ازو برفروخت، شفق را مشفق نشايد گفت که دلش نسوخت (۲).
(۲) . اين مراثى سوزناک مى‌رساند که نويسنده به قتل جلال‌الدين در آن واقعه ايقان داشته است در صورتى‌که ديگر معاصران چون ابن‌اثير تا دو سال ديگر يعنى تا سلخ صفر سنهٔ ۶۲۹ هم از زنده بودن يا مرگ وى خبرى نداشته‌اند (رجوع کنيد به: کامل ج ۱۲ ص ۱۹۶ طبع قاهره)
جهان تاند چنين خرمن بسى سوخت مُشَعْبدْ را نبايد بازى آموخت
کدامين سرو را داد او بلندى که بازش خم نداد از زورمندى
از آن سرد آمد اين کاخ دلاويز که جاى گرم کردى گويدت خيز
از ارتفاع (اصطلاح کشاورزى است به معنى رسيدن و برداشت غله) خرمن سپهر برخوردار مجوى که ناپايدار است، از عين مُزَيَف مهر کيسه برمدوز که جوزنى (اصل جوزائى - جوزن و جوجن و زوزن به پارسى پهلوى به معنى سکهٔ نقره است مقابل درهم - و اين اصطلاح قياسى شد) کم‌عيارست، کرّهٔ تند فلک را هيچ رايضى بر وفق مرام رام نکرده است، توسن بدلگام چرخ را هيچ صاحب سعادت عادت بد از سر بيرون نبرده است، گردون دون هيچ کسرى را بى‌کسرى نگذاشته جهان جهان هيچ تُبع را تَبَع نگشته است.
دل بر جهان منه که جهان پايدار نيست يک قاعده ز هرچه نهد برقرار نيست
اى مرگ، پيکار فرو گذار چون همه تير انداختي، و اى روزگار ، بى‌کار باش چون جعبه بپرداختى (اينجا يک بيت شعر عربى آورده است - ص ۶۰).
سد ياجوج تاتار گشاده گشت و اسکندر ني، در خيبر کفار بسته شد و حيدر ني. روباه بيشه‌اى شير گفت و شير عرين ني. ديو بر تخت سليمان نشست و انگشترين نه (دو سطر و دو بيت عربى انداختيم - ص ۶۰). با سر قصهٔ خويش رويم که در اين غصهٔ جان‌گداز - زين پس من و نال‌ها و شب‌هاى دراز ...'
درين نمونهٔ مختصر، همهٔ اقسام عبارات نفثةالمصدور را مى‌توان دريافت. از آوردن صنايع و تلفيق عبارات و تکلفات غيرلازم، و نيز از جمله‌هاى فصيح و عبارات لطيف و پارسى‌هاى شيرين، و از موازنه‌ها و سجع‌ها و حشوها و شاهدهاى شعرى بديع و استدلالات قرآنى و تضمين و تحليل مصراع‌هاى مشهور به مناسبت موضوع و غيره که شرح همه پيش از اين در ضمن نثر فنى گذارده آمده است.


همچنین مشاهده کنید