سه شنبه, ۱۴ آذر, ۱۴۰۲ / 5 December, 2023
مجله ویستا
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
|
همچنین مشاهده کنید
- ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
- شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
- شد یار به اغیار دل آزار مصاحب
- ما اجنبی ز قاعدهی کار عالمیم
- هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد
- مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
- ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
- چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
- به راز عشق زبان در میان نمیباشد
- دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
- مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
- مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
- بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
- که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
- چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
- آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
- خوش صید غافلی به سر تیر آمدست
- گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند
- سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
- مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ