یکشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۲ / 10 December, 2023
مجله ویستا
مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
|
همچنین مشاهده کنید
- یک همدم و همنفس ندارم
- مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
- جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
- مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
- شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
- تو خون به کاسهی من کن که غیرتاب ندارد
- فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن
- عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفتهاند
- دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
- زهر در چشم و چین بر ابرو چیست
- خوشست آن مه به اغیار آزمودم
- مستغنی است از همه عالم گدای عشق
- از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
- ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را
- بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است
- دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
- من و از دور تماشای گلستان کسی
- بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
- بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم