چهارشنبه, ۸ آذر, ۱۴۰۲ / 29 November, 2023
مجله ویستا
من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم
|
همچنین مشاهده کنید
- بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- سد خانهی دین سوخت به هر رهگذر از تو
- جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
- از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
- منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
- کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم
- سد حیف از محبت بیش از قیاس ما
- شد بیحساب کشور جانها خراب از او
- کوهکن بر یاد شیرین و لب جان پرورش
- فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن
- عشق میفرمایدم مستغنی از دیدار باش
- چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
- دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
- دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو
- ای قامت تو جلوه ده شیوههای حسن
- ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
- تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
- به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن
- خوار میکن ، زار میکش، منتت بر جان ماست
- خرم دل آن کس که ز بستان تو آید