چهارشنبه, ۴ خرداد, ۱۴۰۱ / 25 May, 2022
مجله ویستا
من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم
|
همچنین مشاهده کنید
- ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
- مژدهی وصل توام ساخته بیتاب امشب
- ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
- شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
- دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
- طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
- چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
- لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
- از آن تر شد به خون دیده دامانی که دارم
- خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
- مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
- ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم
- خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
- به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
- از تو همین تواضع عامی مرا بس است
- نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
- نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید
- سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید
- عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفتهاند
- گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد