
یک فعال سابق دانشجویی با اعتقاد به اینکه کارکرد و نقش دانشجویان در دانشگاه و فضای سیاسی اجتماعی کشور تغییر کرده است، تصریح کرد: اما این تغییر لزوما اتفاق بدی نیست، لازم است جایگزین مناسبی برای آن تعریف شود. انرژی، آرمانگرایی و مطالبهگری دانشجویان باید در قالبهای جدید و ساختارمند بروز کند تا بتواند در مسیر توسعه کشور و اصلاح سیاستها اثرگذار باشد.
ناعمه علینژاد در گفتوگو با ایسنا، با طرح این مبحث که امروز وقتی از جنبش دانشجویی صحبت میکنیم اول باید به این بپردازیم که آیا اصلا جنبش دانشجویی به معنای جنبشی بودن در فضای فعلی دانشگاهها وجود دارد یا نه؟ گفت: اگر جنبش دانشجویی وجود دارد باید مشخص شود که به چه شکل خودش را بازنما و بازتولید میکند و اگر وجود ندارد باید مشخص شود چرا نتوانسته ادامه پیدا کند و بازسازی شود.
وی با بیان این عقیده که تغییراتی در همه حوزهها از فرهنگ گرفته تا اجتماع و سیاست رخ داده و بر جنبشهای اجتماعی معاصر هم تاثیر گذاشته است، گفت: اگر جنبش دانشجویی را یکی از نمونههای جنبشهای اجتماعی جدید بدانیم، میبینیم که در دهه اخیر در دانشگاههای کشور فضای جنبشی شدن کمتر شده و دانشگاه و فعالان دانشجویی، عاملیت سابق را ندارند. از منظر آسیبشناسی و بر اساس نظریههای مختلف جامعهشناسی، گفته میشود جنبشهای دانشجویی نقش رهاییبخش دارند و در برابر بروکراسی و ضعفهای ساختاری میایستند، اما من اعتقاد دیگری دارم که شاید برای طرفداران سنتی جنبشهای اجتماعی خوشایند نباشد.
تحول در سبک زندگی و نقش دانشجویان طبیعی است
این فعال سابق دانشجویی ادامه داد: با توجه به تغییر پارادایمهای جهانی، ما باید از تکیه بر مفهوم جنبش دانشجویی به سمت نهادهای ساختارمند و سازمانیافته دانشجویی حرکت کنیم. امروز اگر بخواهیم به نقش دانشگاه و فعالان دانشجویی در توسعه ملی نگاه کنیم، میبینیم که بیش از جنبش دانشجویی، به نهادهای دانشجومحور نیاز داریم؛ نهادهایی که متناسب با نیازهای عصر جدید شکل بگیرند و امکان نقشآفرینی مؤثر دانشجویان را فراهم کنند.
وی با بیان اینکه کارکرد و نقش دانشجویان در دانشگاه و متعاقب آن در فضای کشور تغییر کرده است، اظهارکرد: اینکه امروز با کاهش عاملیت جنبش دانشجویی مواجه هستیم، لزوما اتفاق بدی نیست، اما لازم است جایگزین مناسبی برای آن تعریف شود. انرژی، آرمانگرایی و مطالبهگری دانشجویان باید در قالبهای جدید و ساختارمند بروز پیدا کند تا بتواند در مسیر توسعه کشور و اصلاح سیاستها اثرگذار باشد.
علینژاد گفت: برای شکلگیری جنبشهای اجتماعی، پیش از هر چیز باید نیاز، زمینه و بستری وجود داشته باشد. جنبشها زمانی سر برمیآورند که مجموعهای از شرایط و شاخصها فراهم شود. امروز در دانشگاهها حتی در سطح جهانی، این شرایط دیگر مانند گذشته وجود ندارد. اگر به روندهای جهانی نگاه کنیم، میبینیم که جنبشهای دانشجویی بیشتر مربوط به دو یا سه دهه قبل هستند و هرچه به زمان حاضر نزدیکتر میشویم، از عاملیت دانشگاهها در جنبشسازی کاسته شده است.
شبکههای اجتماعی جای دانشگاه به عنوان بستر اصلی مطالبهگری را گرفتهاند
این فعال سابق دانشجویی افزود: یکی از دلایل این تغییر، نقش رسانهها، شبکههای ارتباطی، فناوری و عصر نوین تکنولوژی است. بخشی از انرژی کنشگری که پیشتر در دانشگاه متمرکز میشد، امروز در سطح جامعه و شبکههای اجتماعی پخش شده است. زمانی دانشگاه به عنوان نیروی پیشتاز مطالبات اجتماعی و سیاسی شناخته میشد، اما اکنون شبکههای اجتماعی این نقش را تا حد زیادی بر عهده گرفتهاند و دانشگاه دیگر به تنهایی بستر اصلی مطالبهگری نیست.
وی ادامه داد: در گذشته انرژی دانشجویان در قالب کنش جمعی، اعتراضات، فعالیتهای تشکیلاتی، نشریات و فعالیتهای صنفی و سیاسی بروز پیدا میکرد و همانها به جنبش دانشجویی معنا میداد اما امروز همان انرژی در سطح جامعه توزیع شده و شکلهای جدیدی به خود گرفته است. از همین رو نگاه ما به جنبش دانشجویی باید تغییر کند و نمیتوان صرفا به الگوهای قدیمی که متعلق به دهههای ۶۰، ۷۰ یا حتی ۸۰ بودهاند تکیه کرد، آن الگوها محصول شرایط خاص همان دورهها بودند.
علینژاد در ادامه با بیان اینکه اگر امروز احساس میکنیم جنبش دانشجویی مانند گذشته فعال نیست یا مطالبات سیاسی کمرنگ شده است، نباید آن را صرفا آسیب ببینیم، گفت: این یک فرآیند تحول است. دانشجوی امروز سبک زندگی، سلیقه و نوع کنشگری متفاوتی دارد. نقش و جایگاه او نسبت به دهههای قبل تغییر کرده و طبیعی است که شکل مطالبهگری او نیز متفاوت باشد. مسئله اصلی این است که سیاستگذاری ما باید بتواند این تغییرات را بشناسد و متناسب با ظرفیتهای هر دوره، نقشی واقعی برای دانشجویان تعریف کند. نقشآفرینی دانشجویان زمانی محقق میشود که نگاه ما به پتانسیل فضای دانشگاه مترقی و بهروز باشد و بتوانیم از انرژی و توان آنها در مسیر توسعه و اصلاح بهره بگیریم.
این فعال سابق دانشجویی همچنین با یادآوری اینکه انجمنهای اسلامی و تشکلهای دانشجویی در گذشته بستر اصلی کنشگری جمعی بودند، اما اکنون کارکرد آنها نسبت به دهههای گذشته بسیار کمرنگتر شده است، تصریح کرد: بخشی از این موضوع به ماهیت سیال فضای دانشجویی برمیگردد. هر زمان که یک انقطاع نسلی رخ میدهد، بسیاری از تجربهها، آرمانها و نگاههای نسلهای قبلی به نسل جدید منتقل نمیشود و هر دوره دانشجویان با هویت، سبک زندگی و دغدغههای خاص خود وارد دانشگاه میشوند و الگوهای متفاوتی از کنشگری را شکل میدهند.
وی خاطرنشان کرد: بخش دیگری از این وضعیت به سیاستگذاریهای آموزش عالی مربوط است. ما باید فضایی ایجاد کنیم که دانشجویان دوباره فاعلیت و عاملیت خود را بازیابند. دانشگاه همچنان بهترین بستر برای گفتوگو، آزاداندیشی، مناظره و تبادل اندیشه است و باید نقش محوری خود را در تربیت نیروی انسانی و شکلدادن به سرمایه اجتماعی کشور حفظ کند. دانشجو نباید احساس کند که صرفا دنبالرو جریانهای بیرونی است؛ بلکه باید باور داشته باشد که خود میتواند پیشرو باشد.
علینژاد ادامه داد: سیاستگذاران باید به این نکته توجه کنند که تضعیف نقش دانشگاه در حوزه تبادل اندیشه تبعات سنگینی دارد. البته نمیتوان از تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و تفاوتهای بیننسلی نیز غافل شد. این تحولات ناگزیرند و باعث شدهاند الگوهای جدیدی جایگزین الگوهای سابق شوند. در گذشته دانشجو بودن یک هویت محسوب میشد و بسیاری از ما تا پایان دوره ارشد، هویتمان را تمام و کمال در دانشگاه تعریف میکردیم. کار فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی را در قالب فعالیت دانشجویی انجام میدادیم.
دانشجو امروز اهدافش را خارج از دانشگاه دنبال میکند
این فعال سابق دانشجویی با بیان اینکه امروز دانشجوی ۱۸ سالهای که وارد دانشگاه میشود، بخش مهمی از اهدافش از جمله تعاملات اجتماعی، مسیر اقتصادی و پیشرفت فردی را بیرون از دانشگاه دنبال میکند، گفت: در نتیجه هویت دانشجویی دیگر محور اصلی زندگی او نیست. برای ایجاد تعادل میان این تغییرات، لازم است تعامل سازندهای میان سیاستگذاران و نسل جدید شکل بگیرد تا هم اقتضائات امروز در نظر گرفته شود و هم تجربههای موفق گذشته در اختیار دانشجویان قرار گیرد.
وی در پایان تصریح کرد: فعالیت دانشجویی برای نسلهای قبل نوعی ماکت تجربه اجتماعی بود که بعدها در جامعه واقعی به کار میآمد. امروز اما بسیاری از دانشجویان از همان ابتدای تحصیل این تجربهها را بیرون از دانشگاه به دست میآورند. همین امر باعث شده تشکلها و جنبشهای دانشجویی کارکرد سابق خود را از دست بدهند. اگر بخواهیم از نگاه کارکردگرایانه به دانشگاه و جنبش دانشجویی نگاه کنیم، باید فضایی فراهم کنیم که دانشجو بتواند هویت دانشجویی خود را در دانشگاه بازیابی کند، وگرنه آن را در بیرون از دانشگاه جبران میکند.
منبع : ایسنا

















































