وقتی خودم رو در مواجهه با استاد بزرگ (پیرغلام آستان اهلبیت علیهمالسلام) محمود فرشچیان میبینم یاد چند مقطع میافتم اولیش برمیگرده به سال ۷۱ زمانی که هفت سالم بود؛ در منزل دایی بزرگم روی یک دیوار گچی درون یک قاب فلزی یک شاهکار تاریخی و ترجیعبند تصویری از محتشم نقاشان اهلبیت نقش بسته بود. خیلیها میگفتند این کار یک روضه مصور و بدون صداست و همه چیز رو راجع به ماجرای کربلا گفته. زین واژگونمخدرات حرم و اسبی بدون سوار!