آخرین خبر/امروز چهلمِ مادربزرگم بود؛از بهشتزهرا که برگشتیم پدربزرگم کنارِ حوض نشست و سیگاری روشن کرد. هوا سوزِ بدی داشت،کتاش را از رویِ چوب لباسی برداشتم و به سمت حیاط رفتم.تارِ موهایِ سفیدِ کنارِ شقیقهاش دو برابر و در این چهل روز به اندازهی چهل سال پیر شده بود. مادربزرگم پدربزرگ را خیلی دوست دا