آخرین خبر/نرگس یه روز دید که خواهر کوچولوش، نازنین، با مداد رنگیهاش قهر کرده! مدادها رو پرت کرده بود و گفته بود: «نمیتونم قشنگ بکشم!» نرگس آروم کنارش نشست و گفت: «میخوای با هم یه نقاشی بکشیم؟» یه کاغذ بزرگ آورد، خورشید رو کشید، بعد گفت: «تو گلها رو بکش، هرجوری دوست داری!» نازنین با ذوق شروع کرد