قتل پسر در دفاع از دختر

اعتماد/ قتل پسر در دفاع از دختر، پدر را به دادگاه کشاند.

متهم که مردی سالخورده‌ است پسر ۱۸ساله‌اش را وقتی که داشت دخترش را می‌کشت به قتل رسانده‌ است.
یک سال قبل، پلیس با تماس تلفنی دختری جوان در جریان یک درگیری قرار گرفت. وقتی ماموران به محل رسیدند با جسم بی‌جان پسر ۱۸ساله‌ای به نام آرین روبه‌رو شدند. پدر آرین در محل قتل گفت قاتل پسرش است و به این ترتیب بازداشت شد.
آیدا، خواهر آرین، که درگیری در خانه او رخ داده بود، تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: من همسر و فرزند دارم و با پدرم در یک ساختمان زندگی می‌کنیم. پدرم بعد از مادرم ازدواج کرده بود و یک بچه داشت. نامادری‌ام زن خوبی بود و ما او را مادر می‌دانستیم. پدرم از همسر دومش یک پسر داشت که همان آرین بود. روز حادثه صدای درگیری شدیدی از خانه مادرم شنیدم. به آنجا رفتم و دیدم آرین با مادرش درگیر شده است. سعی کردم به مادرم کمک کنم ولی آرین مرا از خانه بیرون کرد. بعد از چند دقیقه صدا قطع شد.
زن جوان ادامه داد: وقتی دوباره به خانه مادرم رفتم، او گفت آرین کارت بانکی‌اش را برداشته و رفته است. برادرم اعتیاد داشت و خیلی همه را اذیت می‌کرد. ما از دستش عاصی بودیم. حتی یک بار، من و شوهرم از او شکایت کردیم و خواستم پلیس بازداشتش کند، چون اعصاب همه را خرد و به خانه من حمله کرده بود. شب که پدرم به خانه آمد، مادر آرین به او گفت چه اتفاقی افتاده است. حدود ۱۲ شب بود که آرین دوباره آمد. او درِ خانه‌ی من را زد. با چاقو و گوشت‌کوب حمله کرد تا مرا بزند. پدرم از پشت سر آمد. یک چاقو دستش بود. من آرین را هل دادم تا نتواند مرا بزند. وقتی دوباره حمله کرد، پدرم از پشت او را زد تا آسیبی به من وارد نکند.
بعد از گفته‌های این زن جوان، پدرش تحت بازجویی قرار گرفت و اظهارات دختر را تایید کرد. او گفت: دختر من با نامادری‌اش ارتباط خوبی داشت. ما همگی در یک خانه زندگی می‌کردیم و هر کدام یک واحد آپارتمان داشتیم. ما زندگی خوبی داشتیم، تا اینکه آرین این‌طور شد و همه ما را اذیت می‌کرد. قصد من کشتن پسرم نبود و از اتفاقی که افتاده خیلی پشیمان هستم.
با تکمیل تحقیقات و شکایت مادر مقتول پدر او به اتهام قتل فرزندش پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی مادر مقتول گفت: من از شوهرم گذشت نمی‌کنم. من سال‌ها با این مرد زندگی کردم و فرزندانش را که از زنی دیگر بودند بزرگ کردم تا اینکه چند سال بعد صاحب فرزند شدم. آرین همه چیز من بود، این غم آن‌قدر برای من سنگین است که حاضر به گذشت نیستم. چیزهایی که درباره پسرم گفتند درست نیست، او پسر بسیار خوبی بود و پدرش را هم خیلی دوست داشت. شوهرم را نمی‌بخشم او باید در زندان بماند.
سپس برادر ناتنی مقتول در جایگاه حاضر شد و گفت: آرین را خیلی دوست داشتیم. مادر آرین برای همه ما مادری کرد و ما بسیار به او احترام می‌گذاریم، او زن بسیار خوبی است. من از آرین حمایت می‌کردم؛ او در سن نوجوانی بود و خیلی پرخاشگری می‌کرد، تا جایی که من هم می‌دانم اعتیاد نداشت اما خیلی عصبی بود. من سعی می‌کردم کاری کنم برادرم حالش بهتر شود. دوست داشت کلاس آرایشگری برود، من ثبت‌نامش کردم. سعی می‌کردم کمک کنم درسش را تمام کند اما به خاطر درگیری‌هایی که در مدرسه درست کرد اخراجش کردند و من او را شبانه ثبت‌نام کردم فقط برای اینکه درسش را تمام کند. تا اینکه آن شب رسید. آرین تا به حال این‌طور دعوا و درگیری درست نکرده‌ بود. وقتی به خانه پدرم رفتم دیدم آرین تلویزیون را شکسته و وسایل خانه را به هم ریخته، به پدرم گفتم آرام باش و با آرین دعوا نکن، او در دوره نوجوانی است و این پرخاشگری‌ها سنی دارد و می‌گذرد.
این مرد توضیح داد: خودم به خیابان رفتم تا آرین را پیدا کنم چون بعد از درگیری بیرون رفته‌ بود. تا ساعت ۱۲ شب در خیابان بودم تا اینکه مادر آرین تماس گرفت و گفت: پدرت آرین را با چاقو زده‌ است. من بلافاصله رفتم و دیدم آرین به خانه خواهرم رفته و پدرم آنجا بوده و با آرین درگیر شده و او را زده‌ است.
او گفت: مادر آرین از هفت‌سالگی مرا بزرگ کرده‌، این زن با مادر خودم فرقی ندارد و من درک می‌کنم که خیلی ناراحت است. اما آرین خیلی عصبی و پرخاشگر بود.
سپس نوبت به متهم رسید؛ او گفت: روز حادثه برای آب‌درمانی به استخر رفته بودم . وقتی برگشتم و به نماز ایستادم آرین آمد و به من گفت پول بده، گفتم ندارم. هنوز سر نماز بودم که دو لگد به من زد و من افتادم. بعد گفت تو و بچه‌هایت را می‌کشم. خیلی عصبی بود و پرخاشگری می‌کرد چون گفت بچه‌هایت را می‌کشم و چاقو برداشت به خانه خواهرش رفت. وقتی من رسیدم بالا دیدم یک دست چاقو و یک دست گوشت‌کوب دارد و خواهرش را کتک می‌زند. من چاقو را از دستش گرفتم، او دو مشت به سرم کوبید و من از خود بی‌خود شدم و دو ضربه به پشتش زدم.
او ادامه داد: هرچه کردم خودم کردم، ای کاش مرا اعدام کنید و راحت شوم. خیلی پشیمان هستم. نمی‌دانم باید چه کنم. من از بچه‌ام سال‌ها مراقبت کردم و کلاس زبان فرستادم و بزرگش کردم، بعد با دست خودم او را کشتم.
متهم گفت: پسرم روز حادثه هم مادرش را زده‌ بود و هم خواهرش را، دیدم دست‌بردار نیست و در حال کشتن دخترم است برای همین او را زدم. کارهای اشتباه زیادی می‌کرد. بعضی وقت‌ها با دوستانش مواد می‌کشید حتی چند بار به مادرش گفت از خانه برو بیرون من می‌خواهم کسی را بیاورم. مادرش بافتنی می‌بافت و می‌فروخت و خرجی خانه را هم از من می‌گرفت همه را به آرین می‌داد و آرین هم با دوستانش مواد می‌کشید. من طلب بخشش دارم و از کار خودم خیلی پشیمان هستم.
در پایان قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.