آخرین خبر/من از همه پرزورترم بادکنک داد زد: «هیچکس در این باغ از من بهتر نیست. من از همه پر زورترم.» درخت شاخههایش را مرتب کرد. سنگِ بزرگ و پسرش، آب را بین زمینهایِ باغ تقسیم میکردند. درخت پرسید: «چرا فکر کردی خیلی پرزوری؟» بادکنک یک دهانِ پُر، باد خورد و گفت: «ببینین چقدر بزرگم.» او چند لقمه بز