شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024


کارکردهای تدریس از ایجاد انگیزه تا هدایت و تحول
۲ روز قبل / روزنامه آسیا / اجتماعی

کارکردهای تدریس از ایجاد انگیزه تا هدایت و تحول

کارکردهای تدریس به صورت کلی به دو نوع کارکردهای درونی و کارکردهای بیرونی تقسیم می‌شود.



به گزارش آسیانیوز؛ کارکردهای بیرونی شامل تحول فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تخصصی شدن کار است و کارکردهای درونی شامل انگیزه، عدم تعادل در دانش‌آموز، کنش متقابل، اطلاعات جدید، ذخیره‌سازی و اصلاح مجدد اطلاعات، انتقال اطلاعات، کنترل، هدایت و تحول می‌باشد که به سبب اهمیت به کارکردهای درونی به صورت مفصل پرداخته می‌شود:

۱- ایجاد انگیزه: یکی از عوامل بسیار مهم در فرآیند یاددهی و یادگیری وجود انگیزه برای آموختن است. تا زمانی که دانش‌آموزان انگیزه‌ای برای یادگیری نداشته باشند، تدارک فعالیت‌های آموزشی کاری عبث است. اولین کارکرد تدریس باید ایجاد انگیزه در یادگیری باشد. برای ایجاد انگیزه، دانش‌آموزان باید همراه با معلمان خود فعالانه در رخدادهای آموزشی مشارکت کنند، و با حل مسائل و مشکلات عملاً به کسب اطلاعات و بازسازی اندیشه خود بپردازند، تا اینکه صرفاً بر اساس یک روش قالبی ثابت بر محفوظات خود بیفزایند که در این صورت انگیزه چندانی برای یادگیری نخواهند داشت.

۲- بازسازی و ایجاد ساختارهای جدید شناختی در دانش‌آموزان: یکی از هدف‌های اصلی آموزش و پرورش، انتقال دانش‌آموزان از دنیای خودمحور مبتنی بر تجربیات شخصی محسوس به قلمرو دنیای علمی غنی‌تر است که متضمن ارزش‌ها، بینش‌ها و حقایق متعدد و گوناگونی باشد. یکی از راه‌های اساسی و عملی تحقق چنین هدفی این است که معلمان در فرآیند تدریس، ساخت شناختی گذشته دانش‌آموزان را زیر سؤال ببرند و عملاً عدم کارایی یا ناکافی بودن آن‌ها را در فرآیند مواجهه با مسائل جدید نشان دهند و از آن‌ها در بازسازی و ایجاد ساختارهای جدید شناختی حمایت کنند. طبق اظهارات پیاژه و طرفداران او، یکی از دلایل انگیزه طبیعی کودکان به کنش متقابل با محیط این است که آن‌ها همواره در فرآیند رشد خود با تناقضات مواجه می‌شوند. یعنی با چیزهایی روبرو می‌شوند که در ساختار فکری موجودشان نمی‌گنجد، این تناقضات باعث ایجاد«عدم تعادل» در آن‌ها می‌شود.

۳- کنش متقابل: یادگیری حاصل تعامل فرد با محیط، محتوا و درون خود (تجارب قبلی) است، بنابراین کنش متقابل دانش‌آموز با معلم و سایر دانش‌آموزان در کلاس منجر به یادگیری می‌شود. برای ایجاد چنین کنشی، معلم باید جو کلاس را فعال کند تا دانش‌آموز از حالت انفعالی خارج شود. برای ایجاد تعادل خلاق بین یادگیرنده و محیط آموزشی لازم است معلم هر لحظه متغیرهای موجود در محیط آموزشی را تغییر دهد و در نتیجه این تغییر، تعادل یادگیرنده درمحیط آموزشی ناپایدار شود تا وادار به فعالیت گردد. دانش‌آموزان به صورت انفعالی کسب دانش نمی‌کنند، بلکه از طریق فعالیت‌ها به آن دست می‌یابند. آن‌ها با تماس متقابل با محیط‌های روانی و فیزیکی خود، دست به خلق چیزهایی می‌زنند که پیاژه آن‌ها را «ساخت‌های ذهنی» می‌نامد. این ساخت‌ها دانش‌آموزان را در سازمان دادن تجربیات و هدایت کنش و واکنش آینده‌شان کمک می‌کند.

۴- کسب اطلاعات جدید: یکی از کارکردهای مهم تدریس کسب دانش، نگرش و مهارت‌های جدید است. اطلاعات جدید ممکن است به اشکال مختلف مانند دانش نظری، دانش روشی، تدابیر عملی و حل مسأله در اختیار دانش‌آموزان قرار گیرد. کسب دانش ممکن است از طرق مختلف مانند گوش دادن، خواندن، کاوش و اکتشاف انجام پذیرد. در تمام موارد و موقعیت‌ها کسب دانش باید به صورت معنی‌دار انجام شود، تا دانش‌آموزان بتوانند با ایجاد رابطه بین مفاهیم جدید و تجارب گذشته به تکمیل و یا بازسازی اندیشه خود بپردازند. به منظور اطمینان یافتن از معنی‌دار بودن دانش جدید، اطلاعات کسب شده باید در دو مسیر جریان پیدا کند: نخست اینکه تمام اطلاعات به دست آمده باید روشن و آشکار باشد، یعنی فرضیه‌ها، پیامدها و تأثیرات احتمالی یا مورد نیاز، روابط و پیوستگی درونی آن‌ها معلوم و قابل فهم باشند، دوم اینکه دانش‌آموزان باید از طریق مقایسه قسمت‌های مختلف اطلاعات، نسبت به ساخت و ترکیب آن‌ها بینش و شناخت پیدا کنند تا بتوانند با بازسازی ساخت شناختی خود اقدام کنند.

۵- ذخیره‌سازی و اصلاح مجدد: از دیگر کارکردهای درونی تدریس فراهم کردن بستر ذخیره‌سازی در فرآیند فعالیت‌های تدریس است. ذخیره‌سازی هنگامی مفید و پایدار است که یادگیری معنی‌دار باشد. اگر یادگیری معنی‌دار نباشد، اصلاح یا بازسازی ساختار گذشته امکان نخواهد داشت. ساخت جدید حاصل از اطلاعات معمولاً از طریق تمرین و تکرار بی‌معنی به دست نمی‌آید. در فرآیند یادگیری معنی‌دار است که دانش‌آموزان تلاش می‌کنند با مقایسه اطلاعات جدید با اطلاعات قبلی و یا ترکیب آن دو ساختار ذهنیشان را اصلاح کنند، یعنی از طریق کشف مشابهت‌ها، تفاوت‌ها، یکپارچگی‌ها و به هم پیوستن اطلاعات ذخیره‌شده پیشین با اطلاعات جدید به اصلاح یا دوباره‌سازی ساخت‌های شناختی خود بپردازند.

۶- انتقال اطلاعات: انتقال اطلاعات یعنی استفاده از اطلاعات آموخته‌شده در موقعیت‌های ویژه و عینی جدید. دانش‌آموزان باید بتوانند آنچه را آموخته‌اند در برخورد با موقعیت‌ها و مسائل جدید به کار برند. انتقال به دو صورت مثبت و منفی صورت می‌گیرد: هر گاه اطلاعات گذشته، دانش‌آموزان را در فهم یا حل مسأله جدید یاری کند، انتقال مثبت صورت گرفته‌ است ‌و بر عکس اگر اطلاعات درست گذشته سبب فهم و حل نادرست مسائل جدید شود انتقال منفی گفته می‌شود، مثلاً ممکن است اطلاعات درستی که دانش‌آموزان از مرغ و شتر دارند، آن‌ها را در فهم حیوانی چون شترمرغ دچار اشتباه کند و آن‌ها تصور کنند که شترمرغ حیوانی مرکب از شتر و مرغ است. با استفاده از تصویر و تمثیل می‌توان اثر سوء انتقال منفی را کاهش داد.

در کارکرد انتقال اطلاعات، انتقال مثبت هدف است، در انتقال مثبت نیز دو نوع انتقال را می‌توان مشخص کرد: یکی مربوط به کاربرد قانون، اصل یا قاعده در فرآیند فعالیت جدید، و دیگری مقایسه میان اطلاعات قدیم و جدید و تعیین تشابهات و تمایزات آن‌ها. معلم در فرآیند تدریس باید شرایطی را به وجود آورد که دانش‌آموزان انتقال اطلاعات را تمرین کنند و مهارت‌های لازم در این زمینه را بیاموزند. روبرو شدن با موقعیت‌های جدید و مسأله‌دار، و فراهم کردن زمینه‌های مناسب می‌تواند کارکرد انتقال اطلاعات را تقویت کند.

۷- کنترل، هدایت و تحول: کنترل و هدایت بالاترین و مهم‌ترین کارکرد یک تدریس مؤثر است، و شاید در برگیرنده همه کارکردهای دیگر باشد. کارکرد کنترل و هدایت به این معنی است که تدریس باید آنچنان مؤثر باشد که اندیشه و عمل دانش‌آموزان را در فرآیند فعالیت‌های زندگی جهت دهد و تحت کنترل خود در آورد. این کنترل به هیچ‌وجه به معنی کنترل از بیرون نیست، بلکه یک کنترل درونی است. یعنی عمل، اندیشه و الگوی شخصیتی معلم مورد توجه دانش‌آموزان قرار می‌گیرد و خط ‌مشی کلی فعالیت‌های آنها را شکل می‌دهد و موجب تغییر و تحول آن‌ها در فرآیند تدریس می‌شود.