جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024


ضرورت تولید علم در ایران
۴ روز قبل / روزنامه آسیا / فرهنگی

ضرورت تولید علم در ایران

شکست ایران از عثمانی به دلیل عقب‌ماندگی صنعتی ایران بود که ایران همچنان از اسلحه سرد استفاده می‌کرد و عثمانی آتش توپخانه داشت. این شد که پس از دولت مستعجل و قتل نادرشاه افشار، ایران از هم فروپاشید.




آسیانیوز -  پس از مرگ کریم‌خان زند در قلمرو محدودش و برآمدن آغامحمدخان، دغدغه دولتمردان سلسله قاجار همچون عباس میرزا، قائم‌مقام و امیرکبیر، تشکیل دولت متمرکز و برچیدن ملوک‌الطوایفی بود. به شهادت تاریخ، ایران در جنگ با روسیه نتوانست همه نیروی نظامی کشور را تجهیز کند و عملا اکثریت مردم ایران در استان‌های جنوبی و حتی مرکزی در جنگ مشارکتی نداشتند. در این فاصله هیچ فیلسوفی در قامت میرداماد و ملاصدرا یا شاعر و نویسنده‌ای بزرگ در ایران تربیت نشد، اختراع و اکتشافی هم صورت نگرفت.

بزرگترین خدمت امیرکبیر، صدراعظم اصلاح‌طلب ناصرالدین‌شاه، تأسیس دارالفنون به‌عنوان نخستین دانشگاه صنعتی (پلی‌تکنیک) ایران در سال دویست و سی خورشیدی با سی دانشجو بود؛ استادان از اتریش و فرانسه دعوت شدند، ولی پیش از افتتاح دارالفنون، امیرکبیر بر اثر توطئه‌های داخلی و خارجی، از کار برکنار و به فین کاشان تبعید شد و در نهایت در آن‌جا به قتل رسید. ظرف مدت چهل سال، از دارالفنون نزدیک هزار شخصیت شاخص فارغ‌التحصیل شدند که در شکل‌گیری ایران نوین مشارکت داشتند.
ستون‌های محکم و بزرگان شاخص علم و هنر و سیاست ایران فارغ‌التحصیلان دارالفنون بودند؛ برای نمونه؛ کمال‌الملک پدر نقاشی مدرن، پروفسور علی قلی شمس پدر چشم پزشکی ایران، ذبیح‌الله صفا پدر تاریخ ادبیات ایران، محمد قریب پدر طب اطفال ایران، عبدالعظیم قریب پدر دستور زبان فارسی و نخبگانی همچون محمدعلی فروغی، مجتبی مینوی، عباس اقبال آشتیانی، محمد معین، صادق هدایت، قاسم غنی، شهریار و ... از دانش‌آموختگان دارالفنون بودند. آن دانشگاه محدود عصر قاجار چنین اعجوبه‌هایی به ایران تقدیم کرد.

به همین ترتیب، پس از مشروطیت، تمرکز اداری و نظامی کشور مطمح نظر بود. این هدف مدت‌ها با سیاست دولت استعماری انگلیس در تعارض بود و انگلیس گاهی با حمایت از شیخ خزعل و گاهی با بستن قرارداد با بعضی رؤسای ایلات، یا تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ انگلیس و روس یا با طرح قرارداد ١٩١٩ وثوق‌الدوله، مانع تشکیل یک دولت متمرکز قوی در ایران بود. سرانجام با هراس از نفوذ کمونیسم در کودتای انگلیسی سوم اسفند، امکان برچیدن ملوک‌الطوایفی تحقق یافت و انگلیس در دولت سید ضیاء رسما قرارداد ١٩١٩ را کأن لم یکن اعلام کرد و از ایجاد یک دولت قوی متمرکز در ایران تحت لوای رضاشاه پشتیبانی کرد.

دانشگاه تهران تأسیس ١٣١٣ از دستاوردهای مشارکت نخبگان ایرانی در مدیریت نظام اداری و فرهنگی رضاشاه بود. این دانشگاه، بزرگانی را تربیت کرد که امروزه ٨٧ سال تمام پس از بنیان‌گذاری، فارغ‌التحصیلان اثرگذارش در سایت رسمی «دانش‌آموختگان شاخص دانشگاه تهران» با افتخار به ترتیب الفبا رصد شده‌اند. در یک نگاه در صدر این سیاهه بلندبالا و غرورانگیز، انسان در همان حرف الف با شناخت این چهره‌ها در حوزه علوم انسانی و هنر، شگفت‌زده می‌شود: محمدعلی اسلامی ندوشن، حسین الهی قمشه‌ای، سیدحسن امین، قیصر امین‌پور، عزت‌الله انتظامی و...

اما پس از انقلاب فرهنگی و‌ تعطیل دانشگاه‌ها امروز در پی تأسیس دانشگاه‌های رنگارنگ و هزینه کردن این همه بودجه در حوزه‌های علمیه با این همه امکانات واقعا قابل مقایسه با چهره‌های تربیت‌شده در قبل از انقلاب با آن همه محدودیت‌ها و نبود امکانات نیست. برای مثال، همه پیشگامان انقلاب از معمم و مکلا همچون طالقانی، بهشتی، مطهری، گلزاده غفوری و... تا بازرگان، سحابی و سنجابی و... تربیت‌شدگان پیش از انقلاب بودند، چنان که حسن‌زاده آملی و جوادی آملی نیز. از دانشگاه‌ها بگذریم، آیا حوزه‌های علمیه توانسته‌اند شخصیت‌های علمی مشابهی در این چهل و چند سال تربیت کنند؟!