کودک 12 ساله ای که سایه شوم جنگ مانع رویاپردازی او شد
مادرش، در تاریکی آوار، نام او و برادرش را فریاد میزد. نیم ساعت، شاید بیشتر، در آن سیاهی محض، صداها در هم تنیده بودند، اما پاسخ امیرعلی نیامد. امدادگران، مادر و برادرش را از زیر سنگها بیرون کشیدند، اما امیرعلی و پدرش، رضا، در آغوش سرد خاک ماندند.