با سعدی در گلستان : گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن / مَردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی (+صدا)
یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمیدارد و طاقتِ سخنی نمیآرد.