با سعدی در گلستان : به حاجتی که رَوی، تازهروی و خندان رو / فرو نبندد کارِ گشادهپیشانی (+صدا)
یکی از علما خورندهٔ بسیار داشت و کَفافِ اندک. یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت. روی از توقّعِ او در هم کشید و تعرّضِ سؤال از اهلِ ادب در نظرش قبیح آمد.