صدای فریادها، اشکهای شوق، گریههای بیامان و مردمانی که در میان علفزارها میدویدند تا به یسنا برسند، همان صحنههایی است که غروب روز پنجشنبه در روستایی در گلستان رقم خورد. «گلستان»، گلستان شد، چراکه یسنا نفس میکشید و زنده بود. همان دختربچهای که پنج روز از ناپدیدشدنش در زمینهای کشاورزی روستای یلیبدرآق شهرستان کلاله میگذشت.