برنا- گروه اجتماعی: زمان ایستاده. عقربهها روی ۸ صبح، در دوم محرم، روبهروی دانشگاه تهران تا چشم کار میکند جمعیت سیاهپوشی را نشان میدهد که انتظار کاروان شهدا را میکشند. کمی آنسوتر کودکی دست در دست مادرش، گل سرخی را روبهروی صورتش نگه داشته. چادر مادرش را گرفته و خیره مانده به سردر دانشگاه. پیرمردی با عصا زمان را میشمرد. قامتش را راست میکند، دستهایش در انبوه جمعیت سایهبان میشود به دورها خیره مانده. یاد این جمله میافتم: «سروها خم میشوند، اما هرگز نمیشکنند، نمیافتند.»