نظریه بازدارندگی هستهای که در اوج جنگ سرد بهعنوان ستون اصلی امنیت بینالمللی مطرح شد، بر این فرض استوار است که داشتن سلاحهای هستهای به دلیل قدرت تخریب بیسابقهشان میتواند دشمنان را از حمله به یک کشور بازدارد. این ایده که نخستینبار پس از استفاده ایالاتمتحده از بمب اتمی در هیروشیما و ناگازاکی بهصورت جدی مورد توجه قرار گرفت، بهویژه توسط استراتژیستهایی مانند برنارد برودی ترویج شد که معتقد بودند هدف اصلی تسلیحات هستهای، نه پیروزی در جنگ، بلکه پیشگیری از آن است.