ایران، سرزمینی است که رگهایش با آب نوشته شده و استخوانبندیاش با کمآبی شکل گرفته است. بحران آب در این سرزمین نه یک رویداد ناگهانی که روایتی طولانی از انباشت خطاها، سادهسازیهای مستمر و ناتوانی مزمن در فهم رابطه پیچیده میان طبیعت، اقتصاد، اجتماع و اخلاق توسعه است. امروز، دیگر سخن بر سر «کمبود آب» نیست، مساله اصلی آن است که چگونه باید نظمی نو برای بازتخصیص آب، بهرهوری و زیستپذیری این سرزمین ساخت؛ نظمی که نه بر نیروی قهریه و اجبار که بر مشارکت آگاهانه و انگیزههای اقتصادی و مصلحتهای جمعی بنا …