از دهه ۱۹۶۰ تاکنون، دو رویکرد متضاد در ادبیات اقتصادی درباره اندازه و نقش بنگاهها شکلگرفته است: دیدگاه «بزرگ زیباست» و نظریه «کوچک زیباست». رویکرد نخست بر این فرض استوار است که رشد پایدار اقتصادی و توسعه صنعتی تنها از طریق شرکتهای بزرگ با بهرهمندی از صرفههای مقیاس، فناوری پیشرفته و دسترسی گسترده به منابع مالی و بازار ممکن است. در مقابل، نظریه «کوچک زیباست» شرکتهای کوچک، متوسط و خرد را ستون فقرات اقتصاد، منبع اصلی اشتغال و موتور نوآوری معرفی میکند.