یادداشتهای اسدالله علم: دوشنبه صبح به اختصار شرفیاب شدم.... بعد از ظهر به تفصیل، قریب سه ساعت شرفیاب بودم. کار دکتر کنی را عرض کردم و عرض کردم: آن قدر غصه خورده که استعفا داده است. حالا استدعا کرده در دربار کاری به او داده شود. عریضه او را تقدیم کردم. خواندند. فرمودند: در دربار هم برای او جایی نیست. فهمیدم کار خیلی ریشه دارد و به این سادگی ها نیست.