من یک اتومبیل بنز ۱۹۰ داشتم. اتومبیل سواری زندان قصر و یک مینیبوس را هم آماده کردم. من در اتومبیل خودم جناب بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله طالقانی را سوار کردم. ابتدا دکتر سحابی را به منزل رساندیم و بعد آقای بازرگان را در خیابان ظفر پیاده کردیم و بعد به اتفاق آیتالله طالقانی به شمیران رفتیم. منزل ایشان با دو منزل فاصله، مجاور خانه ما بود. بقیه هم با اتومبیل زندان و مینیبوس به خانههایشان رفتند. فردا صبح به طور مرتب عدهای میآمدند و درباره زندانیان سؤال میکردند و ما هم میگفتیم مرخص شدند.