یادداشتهای علم، شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۴۹: «دوستم»، صورتم را گاز گرفت، طوری که خون جاری شد، خانم علم هم باور کرد
یادداشتهای اسدالله علم: امشب اتفاق عجیبی افتاد. نمیدانم به چه مناسبت، دوستم صورتم را به شدت گاز گرفت. به طوری که سیاه شد و اندکی هم خون جاری شد. حالا که منزل آمده ام، گناه را به گردن سگ منزل که خیلی هم به من علاقه دارد انداختم! خانم علم (هم) باور کرد. من این مطالب را که هیچ لازم نیست مینویسم، برای این که... خواننده عزیز بداند که یک ذره خلاف حقیقت در آن چه مینویسم نیست.