داستان مربوط میشود به یک زوج به نامهای بهنام و ماهی. آنها دو شخصیت کاملاً متفاوت دارند و در بعضی از موارد بسیار مهم خانوادگی نمیتوانند به توافق برسند. به نظر میرسد که نظرات ماهی بیشتر در خانواده اعمال میشود و بهنام از این موضوع بسیار ناراحت و خسته شده است. آنها برای خانهدارشدن، تصمیم میگیرند از مرکز شهر به خارج از شهر بروند تا بتوانند خانه بخرند. این تصمیم برای آنها فشارهای روانی و اقتصادی زیادی را ایجاد میکند؛ به طوری که مجبورند سه ساعت زودتر از خواب بیدار شوند تا به محل کارشان برسند...