ایرج چیتچی طراح پوشاک است و در یک کارگاه بزرگ تولید لباس مردانه کار میکند. او جوان مغروری است که از خانواده متوسطی توانسته خودش را بالا بکشد و زندگی نسبتا مرفهی برای خود و همسرش شکوه فراهم کند، اما پس از بازگشت پسر جوان رییس کارگاه که در پاریس طراحی پوشاک خوانده و طرحهای فعلی را دمده میداند، ایرج قهر میکند و برخلاف تصورش، آنها بهدنبالش نمیآیند و چند روز بعد با او تسویه حساب میکنند. در همین روزها ایرج با یکی از دوستان قدیمیاش بهنام پرویز افراشته برخورد میکند که خود را یک فعال بزرگ اقتصادی …