مطمئن بودن که هیچ مردی به من دست نمی زند/کمتر دیواری پیدا میشد که روی آن با ماژیک شعار نوشته نشده باشد/حضور خبرنگاران بی بی سی و ان بی سی باعث آرامش شد
بچهها که خیلیهایشان آن قدر جوان بودند که میتوانستند دخترم باشند به من گفته بودند که مورد بدرفتاری یا ضرب و شتم قرار نخواهم گرفت و هر روز که اوضاع مثل سابق بود گمان میکردم که حال و روزمان کمی بهتر است از احترامی که اسلام برای زنان ازدواج نکرده قائل است. آگاه بودم و بنابراین آنها حتی موقع انتقالم از یک اتاق به اتاق دیگر به من دست نمیزدند؛ همیشه یکی از خواهرها را صدا میکردند یا نگران آن نبودم که برادرها آزارم دهند؛ با کشیدن نوک دستمال گردنم مرا به دنبال خود هدایت میکردند.