خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت چهل و نه: حجتیهایها اعتراض داشتند که چرا اطلاعات ما را بررسی میکند/ تا جایی که توانستیم جلوی ورود انجمنیها به مناصب حکومتی را گرفتیم
یک روز داشتم میرفتم با مدیر عامل یکی از بانکها مصاحبه کنم، البته قضیه خیلی حاد نبود، من بعضی کیسها را که شناسایی میکردم صحبتم با آنها در حد یک تلنگر بود اگر حاد بود که باید میرفتم با او سرشاخ میشدم، اگر به انجمن سرویس میداد حتماً یقهاش را میگرفتم اطلاع پیدا کردیم که یک سابقهای با انجمن دارد و لذا رفتم به او تذکر بدهم. رئیسم فهمید دارم میروم سراغ او به من گفت: « مهدوی، میدانی مدیرعامل بانک ... یعنی چی؟ » گفتم: «یعنی مدیرعامل بانک...» گفت: «نه واقعاً میدانی یعنی چی؟ » گفتم: «غیر از اینی …