یادداشتهای علم، ۲۰ خرداد ۱۳۴۸: شاه از شاهزاده خانم ناامید شد و گفت از این به بعد، تو قیم او هستی
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم... صحبت بر سر والاحضرت شهناز شد. شاهنشاه فوق العاده از این شاهزاده خانم -دختر خودشان - ناامید شدهاند. من بیاندازه متأثر شدم. عرض کردم: خدا نکرده اگر این دختر یک نقص خلقتی داشت، شاهنشاه باید تمام عمر زجر بکشند و در عین حال از ایشان پرستاری بفرمایند. حالا فرض بفرمایید چنین موضوعی پیش آمده چه باید کرد؟