باورم نمی شد دختری را که مانند خواهرم دوست داشتم و حتی برای ازدواجم از او مشاوره می گرفتم این گونه مانند ماری وحشتناک درون زندگی ام لانه کند و ... به گزارش روزنامه خراسان ،زن جوان که اشک ریزان سفره عقده هایش را در اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفا گشوده بود، درباره ماجرای تهمتی به رنگ حقیقت گفت:۱۹ساله بودم که با پنجمین خواستگارم به گفت وگو نشستم. آن روز مانند همیشه دخترخاله ام نیز به خانه ما آمده بود تا از نظراتش درباره خواستگارم استفاده کنم چراکه مریم دختری باهوش و چرب زبان بود که همواره از …