روایت جالب نبوی از خاطراتش با شهید رجایی؛ یک روز به من گفت بهزاد می‌دانی به من پیشنهاد نخست‌وزیری داده‌اند، دوتایی غش‌غش خندیدیم هرچه صفر کیلومتر بود نخست‌وزیر و وزیر می‌کردند