خاطرات «هوشنگ ابتهاج»؛ وقتی به توصیه پدر به کارخانه سیمان رفتم
پدرم یه روز یه نامه برام نوشت که من با اینکه وضع مالیم خوب نیست حاضرم ماهی هزار و پونصد تومن بهت بدم، خیلی پول بود هزار و پونصد تومن. اون موقع یه دانشجو که میرفت خارج با سیصد تومن میتونست زندگی کنه.