روایت یک عزای ماندگار؛ از اسکله رجایی تا کوچههای بندر
پزشکان شهر، نگران حال مردمند؛ مردمی که روز را با سوالهای بیجواب به شب میرسانند و شب را با کابوس انفجار به طلوع گره میزنند و شبانهروزشان با سوگواری برای جانباختههای غریب و آشنا تمام میشود و همان دو روز اول بعد از انفجار، چنان صفی برای اهدای خون بستند که تعداد تختهای اهدای خون از ۸ به ۳۰ رسید. تبلیغات دهها داروخانه و مطب و درمانگاه درباره توزیع رایگان وسایل زخمبندی و پماد سوختگی و ضدعفونت و ماسک و معاینات قلب و اعصاب و ارتوپدی بدون دریافت ویزیت و درمان مجانی شکستگیها و زخمها ادامه دارد.