چند وقتی از شهادت جهاد مغنیه میگذشت. آن شب عروسی دختر حاج قاسم بود. نماز مغرب را که خواندم، تلفنم زنگ خورد. شماره دفتر کار سردار بود. خیلی نگران شدم که چه اتفاقی افتاده حاج قاسم هنوز به مراسم عروسی دخترش نرفته است. آقایی که پشت خط بود گفت: سردار میخواهد با شما صحبت کند. در همان چند ثانیه فکرم همه جا رفت. سردار بعد از سلام و احوالپرسی گفت: میخواهم مانند مراسمی که برای شهید بدرالدین گرفته بودید، برای بزرگداشت جهاد و عماد مغنیه مراسمی تدارک ببینید تا از خانوادهشان دعوت کنیم به ایران بیایند. تلفن …