
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
شاهد آن نیست که مویی و میانی داردبنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است،
ولی خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریابکه به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جانه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردیآری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازیبرده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم رازهر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملافهر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرایهر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروشکلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
شرح لغت: آن: نمک و چاشنی و حالتی و کیفیتی را نیز گویند که در حس میباشد و به تقریر در نمیآید.
تفسیر عرفانی:
بنده کسی باش که لطیفهای از حسن داشته باشد. رهروان کوی یار همواره در پرتو حسن و جمال معشوق میسوزند و پیوسته در مسیر عشق به او گام بر میدارند، اما هر کسی از اسرار راه عشق مطلع نیست و هر سالک نیز بررحسب وجود و اندیشهاش خیالی از راه عشق دارد.
تعبیر غزل:
در مشکلات خود به خداوند توکل کن و از یاد او غافل مباش. همواره نام و یاد او را در دل داشته باش و بر ذکر او مداومت نما.