دکتر حسین سلطانی، رزمنده کربلای ۴ از لشکر ۵ نصر گفت: شب هنگام شد و از آنجا ما را به سمت بصره بردند؛ آن جا بود که تعداد دیگری از دوستان و همرزمانم را دیدم. در ضمن آنجا پانسمان دستم را هم باز کردند که خونریزی شدیدی به راه افتاد و از حال رفتم. به هرحال روز بعد از آن برای دریافت اطلاعات هویتی، ما را به مقر استخبارات در بغداد بردند و با ورودمان به آنجا «پذیرایی!» به شدت سختی نیز از ما کردند. سپس من و چند نفر دیگر را که خونریزی و جراحت داشتیم، به بیمارستان منتقل کردند که برای جراحتهای دست و پاهایم دو روز آن جا بودم.