
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای نور چشم من سخنی هست گوش کنچون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
در راه عشق وسوسه اهرمن بسیستپیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش وای دف خروش کن
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدتهمت در این عمل طلب از میفروش کن
پیران سخن ز تجربه گویند گفتمتهانای پسر که پیر شوی پند گوش کن
بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشقخواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن
با دوستان مضایقه در عمر و مال نیستصد جان فدای یار نصیحت نیوش کن
ساقی که جامت از میصافی تهی مبادچشم عنایتی به من دردنوش کن
سرمست در قبای زرافشان چو بگذرییک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن
شرح لغت: پریشوی: عمر درازیابی و کامیاب باشی / نصیحت نیوش: اندر پذیر
تفسیر عرفانی:
مقصود او از این شعر این است که، هرآن کس که قدم در راه عشق مینهد، برای ورود به درگاه دوست از جان و مال و عقلش میگذرد. از این رو، باید گوش به فرمان دل گردد، چرا که نفس، راه حقیقی را بیراه جلوه میدهد و مانع صعود عاشق به درگاه معشوق میگردد.
تعبیر غزل:
قدر روزهایی را که با دوستانت هستی و اوقاتت را که با آنها میگذرانی، بدان و به این نکته هم توجه کن که این روزها دیگر برایت تکرار نمیشوند و شما هم نمیتوانی با گذشت روزگار دوستان را همچنان در کنار خود حفظ کنی. پس قدر این دو روز دنیا که در کنار دوستان هستی بدان.