«آفتاب که غروب میکرد، کارمان تازه شروع میشد و راهی پشتبام میشدیم. زن و مرد،پیر و جوان دورهم جمع میشدیم و کل بطریها را پر میکردیم. قدیمها، همه پشتبامها به هم راه داشت.سربرمیگرداندی میدیدی کل پشتبامهای محل پر از جمعیت است و تشتهای بزرگ که داخلشان شیشههای کوکتل مولوتف آماده بود.»